بازآفرینی3
چهارشنبه 17 آذر1389
فی البداهه
بپرسیم و یا تو هر کتابی بخونیم نتیجش اینه که اقتضای سنشه و چقدر سخته با
هر کاری ترفند جدیدی بکار ببری .
اینروزها تو رفتارای آراد لجبازی زیاد دیده میشه که تجربه این چند وقته بهم
فهمونده که باید باهاش یه جورایی کنار بیام و نه اینکه بخوام بهش باج بدم
فقط باید ذهنش رو منحرف کنم و اصلا هم باهاش یکی به دو نکنم .
خوب یه مقدار صبوری میخواد که بعضی وقتا ندارم و متاسفانه از کوره در میرم
خیلی با خودم تمرین میکنم که امیدوارم موفق باشم تو این مرحله .
با کوچکترین کاری که انجام میده و یا کلمه ی بامزه ای که بکار میبره تمام
اعصاب خوردیهایی که دارم رو از بین میبره و خدا را شکر میکنم که بچه
سالمی بهم داده و اینکه میتونم از تموم لحظه هاش لذت ببرم . 
بعضی وقتا واقعا از کلماتی که بکار میبره خودم هم میمونم که کی و کجا اینا
رو شنیده و اینکه از کجا کاربردشون رو میدونه .
چند روز پیش خونه مامانم تو اتاق مریم بود و داشت برای خودش مثلا میکروفن
رو جلوی دهنش گرفته بود و آواز میخوند و میرقصید
بعد از اینکه کلی خندیدیم
مریم بهش میگه اینا رو از کجا در میاری میخونی میگه همین جوری فی البداهه
قیافه ماها دیدنی بود که این کلمه سخت از کجا اومد راستشو بخواین اگر
من و آراد تنها بودیم و این کلمه رو بکار برده بود اصلا نمیگفتم چون بعضی
چیزا رو که میگی و یا بعضی کاراشو که تعریف میکنی بعضیا فکر میکنن داری
اغراق میکنی ولی من اون روز چند تا شاهد داشتم غیر از مریم سعید ( پسر خاله زری )
هم توی اتاق بود .
چند روز پیش داشتم صبحانه میاوردم دیدم داره نون خالی میخوره بهش میگم
آراد نون خالی نخور با یه قیافه حق به جانب بهم میگه نون خالی خاصیت داره
پریروز داشت با مریم تلفنی صحبت میکرد به مریم میگه ما با ماشینمون تصادف کردیم
مردم هم بی خیالن خیلی .
خیلی چیزای دیگه هم هست که یادم بیاد مینویسم حتما
حالا میرسیم به کلماتی که بامزه بکار میبره
عکس بَردوون ... عکس برگردون
کور لِکس korlex : کورن فلکس
خَر چَیاطی ... چرخ خیاطی
صندوق عَبَب ... صندوق عقب
اِستِک بال .... بسکتبال
لاکپشت اینجا ... لاکپشت نینجا
تووف بال .... فوتبال
کُه لِت .. کتلت
فعلا چند تا عکس هم میزارم و امیدوارم زود زود بتونم آپ کنم که کارهای این گل پسر یادم نره و بعدا با خوندنشون کلی کیف کنم .
چند روز پیش بردمش مهد کودک که ببینم از محیطش خوشش میاد یا نه که کلی خوشش اومد و بازی کرد اونجا ولی من به دلیل مسافت فعلا پشیمون شدم .

این کلاه از بچگی آراد مورد علاقش بوده و خودشم این مدل رو برای خودش درست کرده که حواسش به تلویزیون بود منم دوربین به دست دویدم ازش عکس گرفتم .


داره به آهنگ مورد علاقش گوش میده که البته در حد یه آهنگ بیشتر نمیزارم اینجوری گوش بده

یکشنبه 23 آبان1389
آشپز کوچولو
آراد انجام داده و البته چه حرفای جدیدی میزنه .
همش سعی میکنه کلمات جدیدی رو که از دیگران میشنوه یه جایی بکار ببره
و تا میبینه دونفر مشغول صحبت هستن انگار میخواد تمام حرفا رو ضبط کنه
آنچنان دقتی میکنه که نگو .
طفلک هفته پیش مریض شده بود و همش درگیر دکتر و بیمارستان بودیم که
خوشبختانه فقط یه ویروس بد باعث شده بود که آراد کلی وزن کم کنه و خدا را شکر
الان حالش خوبه و دوباره شیطنتش رو شروع کرده .
به آلاچیق میگه حالاجیق
به آدامس هم میگه آنامس
از این کلماتی که اشتباه بکار میبره خیلی خوشم میاد .
چند وقته میگه کیک تولدم امسال میخوام قطار باشه و هیچ مدل هم کوتاه نمیاد
البته اگر تا اون موقع نظرش عوض نشه .
بالاخره موهاشو کوتاه کردم البته باز هم راضی نشد ببرمش سلمونی و خودم
دست بکار شدم .
این هم عکس گل پسر مو کوتاه من :
اینم آشپز کوچولو البته شیرینی پز کوچولو درست تره :
اینم آراد و برج میلاد که تازه گیها بهش علاقمند شده و تمام لگوهاش رو روی هم میزاره تا برج میلاد درست کنه :
اینم دومین نقاشی آراد که کاملا بدون کمک کشید یعنی داشت تو سررسید من
خط خطی میکرد بعد اومد گفت ددی رو کشیدم و چند دقیقه بعد هم دوباره اومد
گفت براش سیبیل هم گذاشتم :
اینم بعدا نوشت :
میگه امروز گوشت هم پزیدی .... پختی
چهارشنبه 28 مهر1389
جشنواره و پیک نیک و ...
و خیلی هم کوچیک بود ولی آراد از جایی که نقاشی میکشیدن خوشش اومد و قشنگ
رفت نشست و نقاشی کشید و رنگ آمیزی کرد .
بعدش هم رفتیم غرفه با فرزندان که کف غرفه رو فرش کرده بودن و بچه ها هم میرفتن
اونجا با لگو ها بازی میکردن .
بیرون از سالن هم یکی از این عمو ها که البته نمیشناختمش برنامه اجرا میکرد که با حمید
صحبت کرد و برای آراد هم جایزه داد ولی آراد از برنامه اون خوشش نیومد .
جمعه هم یه دفعه تصمیم گرفتیم بریم پیک نیک که بابا حمید و آراد رفتن خرید
و منم کارها رو روبراه کردم تا اومدن بعدش هم عمو وحید اومد با هم رفتیم پارک
نزدیک خونمون که آلاچیق داره . ما هم منقل رو بردیم و جوجه کباب درست
کردیم و خوردیم که آراد خیلی خوشش اومده بود . هوا هم عالی بود . بعد از ناهار
هم چای خوردیم و برگشتیم خونه .
این هم گزارش تصویری از نمایشگاه و پیک نیک :





پیک نیک :

مشغول خوردن ناهار :


این مال یه روز دیگست

اینم یه مدل خوابیدن آراد گرمایی

چهارشنبه 7 مهر1389
نقاشی
دورو برش هستن .
با یه اعتماد به نفسی هم رنگ میکنه بعد میگه ببین از خط بیرون نزدم ولی
هر چی نگاه میکنم اینقدر روی خطا کشیده که کلا خطا رو هم از بین برده .
برای خودش مثلا یه دایره ریز اندازه مورچه میکشه و میگه این ستارست .
با اینکه هیچ شباهتی به ستاره نداره ولی اگه چند روز بعد هم ازش بپرسیم
این چیه میگه ستارست دیگه .
خطهایی که میکشه همه برای خودش معنی داره و میدونه کدوم خط چیه ولی
اولین نقاشی که کشید و گفت این ماهه وواقعا هم شکل ماه بود رو ازش عکس
گرفتم تا بدونم گل پسر اولین نقاشی واقعیش رو توی چه سنی کشیده .
آراد در تاریخ 89/7/6 که دوسال و هشت ماه و نوزده روز داره این ماه رو کشیده .






















































آراد پسر قشنگ ما روز 17 دی ماه هشتادوشش ساعت12و55دقیقه یک ظهر برفی به دنیا اومد و با خودش یک عالمه شادی و خوشحالی آورد .